جدول جو
جدول جو

معنی جمال الدین خجندی - جستجوی لغت در جدول جو

جمال الدین خجندی(خُ جَ)
جمال الدین محمود بن عبداللطیف بن محمد بن ثابت خجندی با برادرش صدرالدین محمد بخدمت جمال الدین جواد پیوست و پس از مدتی سلطان مسعود از ایشان راضی شد خلعت وتشریف برای ایشان فرستاد و ایشان به اصفهان مراجعت کردند عمادالدین کاتب میگوید در سنۀ 543 هجری قمری دربغداد او را دیدم و با هم بطرف اصفهان مراجعت نمودیم. (از تعلیقات قزوینی بر لباب الالباب عوفی ص 534)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ لُدْ دی نِ خُ جَ)
از ناحیۀ خجند ماوراءالنهر است که در بدایت عمر خود به تبریز مهاجرت کرد و در خدمت سلطان حسین جلایر (776- 784 هجری قمری) تقریب حاصل کرد و در خانقاهی که سلطان برای او ساخته بود بسر می برد تابه سال 792 یا 808 هجری قمری درگذشت. وی از شاعران بزرگ اواخر قرن هشتم است که مخصوصاً در غزل سرایی مهارت داشت و در دیوان او به غزلهای مطبوع زیاد، که غالباً مقرون به ذوق عرفانی است، می توان باز خورد. (از گنج سخن ج 2 ص 253). قبرش درتبریز است و بیت ذیل بر لوح مزار او ثبت شده است:
کمال از کعبه رفتی بر در یار
هزارت آفرین مردانه رفتی.
(از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 549)
از اشعار اوست:
عشق حالی است که جبریل بر آن نیست امین
صاحب حال شناسد سخن اهل یقین
جرعه ای بر سر خاک از می عشق افشاندند
عرش و کرسی همه بر خاک نهادند جبین
اهل فتوی که فرورفتۀ کلک و ورقند
مشرکانندکه اقرار ندارند به دین
مفلس عشق ندارد هوس منصب و جاه
خاک این راه به از مملکت روی زمین
شب قرب است مرو ای دل حق دیده به خواب
که سر زنده دلان حیف بود بر بالین
ای که روشن نشدت حال دل سوختگان
همچو شمع از سرجان خیز و بر آتش بنشین.
و رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 548 و 549 و تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون و مجالس النفایس ص 355، 356، 126 و مجمع الفصحاء ج 2 ص 29 و نفحات الانس ص 399 شود
لغت نامه دهخدا